مهمترین پیامد کشتهشدن قاسم سلیمانی، تنها به ایران محدود نمیشود
نویسندگان: سوانته کورنل، برندا شافر
در مورد قتل فرمانده نظامی ایران، قاسم سلیمانی و تأثیرات آن بر سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران و خاورمیانه بزرگ مباحثات فراوانی صورت گرفتهاست. با این حال، این مسأله به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفتهاست که آیا اقدام مزبور میتواند به عنوان الگویی برای مقابله با معضلاتی که نیروهای نیابتی در سایر نقاط جهان پدید میآورند، تلقی شود؟
ایالات متحده با كشتن سلیمانی نشان داد كه دیگر اجازه نخواهد داد ایران برای شانه خالی کردن از مسئولیت خود در كشتن آمریکاییها و سایر اقدامات تروریستی و خونریزیهای گسترده به استفاده از نیروهای نیابتی ادامه دهد. واشنگتن تصمیم گرفت تا با سرمنشأ تروریسم مقابله کند، نه با گماشتههای آن. همین اصل باید در مورد بسیاری از رژیم های نیابتی که توسط کشورهای مختلف – بهویژه روسیه – به منظور دور زدن مسئولیت اشغال نظامی غیرقانونی ایجاد میشوند، اعمال گردد.
کشورها در سراسر جهان به طور فزایندهای درک می کنند که راحت ترین روش برای اشغال سرزمینهای خارجی، راه اندازی گروههای نیابتی با ظواهر تشریفاتی یک دولت، از جمله حکومتها ، پارلمانها و پرچمها است. چه نیازی به پشت سر نهادن این مشکل است؟ زیرا هنجارهای نظم بینالمللی لیبرال، که مانع تغییر مرزها با توسل به زور میباشد، ممکن است دولت متجاوز را با خطر تحریم مواجه سازد. ایجاد یک رژیم نیابتی، موجب پدید آمدن یک دروغ آرامشبخش میشود که واقعیت را از دیدهها پنهان میسازد و به دولتها کمک می کند تا از چنین عواقبی در امان بمانند.
روسیه کشوری است که به صورت کاملاٌ نظاممند از این تاکتیک استفاده کردهاست. از اوایل دهه 1990، این کشور درگیریهای قومی را در سه کشور مختلف مدیریت کرده و به ایجاد موجودیتهای ظاهراً مستقلی که در واقع تحت کنترل آن کشور میباشند، کمک کرده است. اقدامات مسکو با دخالت در منطقه ترانسنیستریا در کشور مولداوی و در دو سرزمین جداشده گرجستان، آبخازیا و اوستیای جنوبی، آغاز گردید. با تحکیم قدرت ولادیمیر پوتین در اوایل دهه 2000، کرملین کنترل خود بر این سرزمینها را شدیدتر نمود. پوتین مقامات نظامی و امنیتی روسی را به سمتهای وزارتی در ساختارهای حاکم بر این سرزمینها منصوب نمود که این امر بیانگر وابستگی مستقیم آنها به روسیه بود. پس از جنگ با گرجستان در 2008، روسیه اقدام به تأسیس پایگاههای نظامی دائمی در آبخازیا و اوستیای جنوبی نمود و به صورت رسمی استقلال این دو سرزمین را به رسمیت شناخت. این امر به مسكو اجازه داد تا با توسل به توافقنامههای به اصطلاح بین دولتی كه با گروههای نیابتی خویش امضا كردهبود، برای حضور نظامی خودش مبنای قانونی ساختگی دست و پا کند.
لکن، تا زمان جنگ 2008، ایالات متحده و اتحادیه اروپا با روسیه به عنوان یک حکم در این مناقشات برخورد نمودند. مدتها طول کشید تا آشکار شود که روسیه از آنها جانبداری مینماید. به عنوان مثال، قدرتهای غربی، دو بار در سال، با تمدید ماموریت نظارتی سازمان ملل در مناقشه آبخازیا موافقت نمودند كه در عین حال شامل تقدیر آشکار از "نیروی صلح" روسیه بود كه در حقیقت بخشی از تلاشهای مسكو برای تقویت جدایی آبخازیا از گرجستان محسوب میشد. حتی امروزه، قدرتهای غربی به ندرت از این سرزمینها به عنوان "سرزمینهای اشغالی" یاد میکنند.
تاکتیک مسکو در تضعیف دولتهای گرجستان و مولداوی چنان موفقیت آمیز بود که کرملین تصمیم گرفت از همان تاکتیک در شرق اوکراین استفاده کند. باز هم این تاکتیک کارگر افتاد: واکنش بینالمللی به هر یک از این مناقشات را با تهاجم مسکو به کریمه مقایسه کنید. برخلاف موارد پیشین، مسکو با پذیرش مسئولیت اقدامات خویش، کریمه را کاملاً ضمیمه خودش نمود. این امر منجر به تحریمهای جدی شد که هنوز هم به قوت خود باقی است. لکن، هر جا که مسکو در پشت افسانه مندرآوردی "جمهوری خلق دونتسک" پنهان شده، توانسته تا حد زیادی از عواقب مشابه در امان بماند.
به همین ترتیب، ارمنستان، در جنگی که در اوایل دهه 1990 رخ داد، نه تنها یک ششم از خاک آذربایجان را اشغال نمود بلکه 700000 نفر از ساکنین این سرزمینها را اخراج کرد. لکن ارمنستان ابداً مشمول هیچگونه مجازاتی نشدهاست، عمدتاً به دلیل اینکه ایروان در پشت این افسانه پنهان گردیده که "جمهوری قره باغ" طرف مناقشه میباشد و ارمنستان به هیچ وجه یکی از طرفهای متعارض نیست. در حالی که دو تن از برجستهترین رهبران قره باغ کوهستانی به مدت 20 سال به مسند ریاست جمهوری ارمنستان تکیه دادهاند و سایر مقامات ارشد به صورت مداوم بین ارمنستان و قره باغ کوهستانی در حال چرخش هستند. آخرین وزیر خارجه این منطقه به مدت چندین دهه یک دیپلمات ارمنی بود و پس از اتمام دوره خدمتش در قره باغ، به وزارت امور خارجه در ایروان بازگشت. به همین نحو، معاون ستاد کل ارتش ارمنستان، در سال 2015 بلافاصله به عنوان وزیر دفاع قرهباغ کوهستانی معرفی شد. همچون مورد روسیه، به نظر میرسد افسانه یک رژیم نیابتی برای دستیابی به مصونیت از مجازات کافی است. حتی تلاش چشمگیر ارمنستان برای شهرک سازی در سرزمینهای اشغالی نتوانسته خواب جامعه بینالمللی را آشفته سازد.
با این وجود، ایالات متحده هنوز سرگرم این تصور است که قره باغ کوهستانی به نوعی از ارمنستان جداست. در اسناد وزارت دادگستری ایالات متحده در خصوص نمایندگان خارجی در ایالات متحده آمریکا نام "قره باغ کوهستانی" به صورت جداگانه ذکر شده و همین امر به، به اصطلاح "جمهوری قره باغ کوهستانی" اجازه می دهد تا خود را به عنوان یک دولت خارجی معرفی کند، نه به عنوان منطقهای در ذیل فایل ارمنستان. چندین عضو کنگره ایالات متحده میزبان جلسات نمایندگان نیروهای نیابتی میشوند، اغلب از منطقه بازدید مینمایند و جلسات مستقیمی با ارامنه سرزمین اشغالی برگزار میکنند و برخی حتی از قره باغ کوهستانی به عنوان یک کشور یاد میکنند. فقط تعداد اندکی از رهبران غربی به تبادل پرسنل بین ارمنستان و قره باغ کوهستانی اشاره میکنند، تازه اگر اشاره بکنند، چه رسد به این که عواقبی برای این کار تحمیل نمایند.
کشورهای اشغالگر با ایجاد نیروهای نیابتی موفق میشوند که این برچسب را از خود دور نمایند. مقامات آمریكا به ندرت در مورد اشغال قره باغ کوهستانی از سوی ارمنستان یا اشغال آبخازیا و ترانسنیستریا از سوی روسیه سخن میگویند، در حالی که از اشغال كریمه توسط روسیه یا اشغال ارتفاعات جولان توسط اسرائیل یاد می كنند. رسانههایی که از سوی دولت آمریکا تأمین مالی میشوند، همچون رادیو اروپای آزاد / رادیو آزادی برای اجتناب از اشاره مستقیم به اشغال قرهباغ کوهستانی توسط ارمنستان مجبور به استفاده از عبارات بی سر و ته میشوند: این "منطقه تحت کنترل نیروهای قومی ارمنی بوده است که آذربایجان می گوید شامل نیروهای تأمین شده توسط ارمنستان میباشد" و "نیروهای جداییطلب تحت حمایت ارمنستان"، غافل از اینکه آنها واحدهای رسمی ارتش ارمنستان هستند و مطبوعات ارمنستان مرتباً گزارش می دهند که سربازان ارمنی در درگیری در منطقه مورد مناقشه کشته میشوند. رسانههای تحت حمایت دولت آمریكا همچنین از بیان اینكه مسكو مناطقی از اوکراین و گرجستان را اشغال نموده است، خودداری میکنند و ترجیح می دهند از عباراتی همچون "جداییطلبان تحت حمایت مسکو در مناطق شرقی دونتسک اوکراین" و "مناطق تحت حمایت مسکو، آبخازیا و اوستیای جنوبی، که از گرجستان جدا شدهاند".
دلیل این استاندارد دوگانه چیست؟ شاید به خاطر اینکه ایالات متحده، اتحادیه اروپا و نظام بینالملل بسیار مسرور است که می تواند راهی آسان داشته باشد. اگر پذیرش افسانه یک نیروی نیابتی موجب کاهش بار برنامههای سیاسی آنها میشود، آنها هم از پذیرش این امر مسرور میشوند. وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا این افسانهها را به چالش نمیکشد. این یک دروغ آرامشبخش است که موضوعات را از دستور کار سیاست وزارت خارجه خارج می کند. البته، در اروپا، دادگاه حقوق بشر اروپا تأیید كردهاست كه روسیه در ترانسنیستریا "كنترل مؤثر" اعمال کردهاست و ارمنستان نیز آن را در قره باغ انجام می دهد. اتحادیه اروپا هنوز اجازه نداده که این احکام در سیاستهایش نمود پیدا کند، اما حداقل، نهادهای کلیدی شروع به زیر سوال بردن افسانه رژیمهای نیابتی کردهاند.
چرا رژیمهای نیابتی اهمیت دارند؟ آیا آنها دقیقاً یکی ازموارد بسیار نابرابریها در سیاست بینالملل نیستند که، در عین تأسفآور بودنشان، یک واقعیت از زندگی محسوب می شوند؟ دو دلیل اساسی وجود دارد که ایالات متحده باید بیشتر به این مشکل توجه کند. اولاً افسانه رژیمهای نیابتی به طور مستقیم باعث بیثباتی بیشتر در مناطقی شده که برای منافع ملی ایالات متحده اهمیت دارند. ثانیاً آنها به نحو مؤثری موجب میشوند که حل مناقشه غیرممکن شود.
خطر استفاده از نیروهای نیابتی در این است که اثربخشی آن موجب رواج فزاینده آن گردیدهاست. بدون شک پوتین به هنگام سنجش گزینهها در اوکراین در سال 2014 و پس از آن، بر اساس تجربه روسیه در گرجستان و مولداوی عمل کردهاست: راهاندازی گروههای نیابتی در شرق اوکراین با هدف تضعیف حاکمیت اوکراین و جلوگیری از حرکت آن کشور به سمت ناتو، هرچند که هزینههای اندکی هم برای روسیه داشتهباشد. هرچند ممکن است که پوتین جدیت تحریمهای آمریکا را دست کم گرفته باشد، اما محاسبه وی اساساً صحیح بود. بنابراین، از آنجا که غرب با افسانههای رژیمهای نیابتی در کشورهای کوچکی همچون گرجستان و مولداوی کنار آمد، حالا باید با تهدیدی که متوجه یک کشور بسیار بزرگتر اروپایی شده، مواجه شود. اگر این استراتژی جواب بدهد، در جاهای دیگر نیز مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
علاوه بر این، اگر الگوی رژیمهای نیابتی امکان تداوم پیدا کند، دیگران نیز آن را کپی خواهند نمود. چه چیزی مانع از این خواهد شد که اسرائیل به فلسطینیان بگوید هر وقت که مشکلی با سربازان یا مهاجران در کرانه باختری داشته باشند با "جمهوری یهودا و ساماریا" صحبت کنند؟ شاید اگر اسرائیل خبر از تشکیل یک کشور به اصطلاح مستقل در سرزمین های اشغالی میداد، بسیاری از دردسرهای فعلی را پشت سر مینهاد. چرا نباید میانمار نیروهای راخین را به خاطر قتل روهینگیا سرزنش کند و بدین ترتیب به عنوان یک دولت عالیه از مسئولیت بینالمللی در امان بماند؟ روسیه و ارمنستان از این شیوه بهرهبرداری کردهاند.
به همین نحو، طرح افسانه رژیمهای نیابتی، حل اختلاف را غیرممکن می کند. به عنوان مثال، هرگاه که ارمنستان تحت فشار قرار میگیرد كه در موضوع مورد مناقشه با آذربایجان اندکی کوتاه بیاید، رهبران ارمنستان تأكید می كنند كه باید با "جمهوری قره باغ" مذاکره شود و بدین ترتیب از مسئولیت اشغال نظامی شانه خالی میکنند و از عواقب احتمالی آن میگریزند. این واقعیت که ارمنستان حاضر نیست حتی تصدیق نماید که نیروهایش به طور جدی در حال جنگ با آذربایجان هستند، مبنایی برای اعتمادسازی در روند صلح نیست.
رژیمهای نیابتی موجب تسهیل فعالیتهای غیرقانونی نیز میشوند. مناطق تحت کنترل رژیمهای نیابتی در فقدان دولتهایی که رسماً کنترل خود بر این مناطق و در نتیجه مسؤولیت اقدامات صورتگرفته در این مناطق را بر عهده بگیرند، به مراکز قاچاق انسان، پولشویی و تولید کالاهای تقلبی تبدیل شدهاند. از سوی دیگر، ممکن است مناطق مزبور به محلهایی برای نقض تحریمها، برای روسیه و ایران، تبدیل شوند.
در خاورمیانه، دولت ترامپ دریافت که بهرهبرداری ایران از گروههای نیابتی به این کشور امکان میدهد تا منافع ایالات متحده و ثبات چند دولت مجاور را تضعیف نماید. زمان آن فرا رسیدهاست که به این ترفند خاتمه دادهشود. اکنون زمان آن فرا رسیده است که واشنگتن اقدامی برای مقابله با این گونه بلوفها در اوراسیا نیز انجام دهد و به نحو مؤثری مانع بهرهبرداری از رژیمهای نیابتی شود که تلاشها برای حل مناقشه و ثبات شرکای اصلی ایالات متحده را تضعیف مینمایند.
مترجم: محمد رحمانیفر